سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در فراگیریش پرهیزگاری نورزد، خداوند به یکی از این سه چیزمبتلایش می کند : یا او را در جوانی بمیراند یا وی را در روستاها بیفکند و یا به خدمت پادشاه مبتلا گرداند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :14
بازدید دیروز :21
کل بازدید :6437
تعداد کل یاداشته ها : 14
103/9/13
2:10 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
اسماعیل عابدی[15]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
بهمن 90[3]
لوگوی دوستان
 

ناگفته‌هایی از پشت صحنه فتنه 88 (1)
ناگفته‌هایی از پشت صحنه فتنه 88 (1)

 






تشکیلات و فرآیندهای شبه فرا‌ماسونری اشباح یک جریان سیاسی خاص

اشاره:

نقش احزاب اصلاح طلب و وابستگان به این احزاب در وقایع پس از انتخابات نقش غیرقابل انکاری است. این نقش با دستگیری چندین فعال سیاسی اصلاح‌طلب که نقش عمده‌ای در طراحی و برنامه‌ریزی برای ایجاد توهم تقلب در انتخابات گذشته داشتند، افشا شد و این روند افشاسازی همچنان ادامه دارد. این گزارش که برای نخستین بار منتشر می‌شود پشت پرده تلاشهای این احزاب را برای ایجاد ناآرامی در کشور برملا می‌کند.

اداره کشور توسط 7 حزب اصلاح طلب

هفت حزب برتر از 26 حزب اصلاح‌طلبان در زمان خاتمی که مشارکت و مجاهدین و کارگزاران جزء این احزاب بودند با برگزاری جلسات هفتگی دولت اصلاحات را اداره می‌کردند. آن چیزی که در حوزه سیاست دیپلماتیک و دین و سیاست و فرهنگ در آن ایام در کشور اتفاق می‌افتاد، محصول طراحی گروه جی 7 اصلاح‌طلبان بود. خاتمی در آن زمان گفت که هر 9 روز یک مشکل امنیتی برای دولت درست شده است که این مشکلات از درون همین گروه بود. در جلسات جی 7 برای انتخابات شوراها برنامه‌ریزی شد تا این نهاد را پله‌ای برای کسب کرسی‌های مجلس و نهایتاً ریاست‌جمهوری کنند اما به‌رغم همه تلاش‌ها دچار شکست اساسی شدند. پس از این شکست این گروه تلاش کرد که در انتخابات مجلس پیروز شود. لیستی هم که در سراسر کشور ارائه کردند با نام یاران خاتمی بود تا از نام وی استفاده کافی را ببرند. نکته جالب این است که در آن ایام اتفاقی افتاد که بی ربط به اصلاح‌طلبان نبود.

انحلال جی 7 و تعیین پدر معنوی

به رغم تمامی تلاش‌های اصلاح‌طلبان، آنها باز هم شکست خوردند و اقلیت کمی را راهی مجلس هشتم کردند. این شکست باعث دعوا بین آنها شد و عاقبت این دعواها به اینجا رسید که این اتاق جی 7 توان اداره جبهه اصلاحات را ندارد و باید یک فکر اساسی بکنیم. در جلسات بسیار زیاد به این نتیجه رسیدند که اصلاحات نیاز به پدر معنوی دارد و ادامه این جلسات آنها را به موسوی خوئینی‌ها رساند که گزینه خوبی برای مقام پدر معنوی اصلاحات بود. بنابراین جلسات اصلاح‌طلبان از جی 7 به مجمع روحانیون مبارز منتقل شد و اینجا مرکزی برای راهبردسازی و تولید فکر اصلاحات شد تا باقی اصلاح‌طلبان زیر نظر موسوی خوئینی‌ها برای کسب موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری تلاش کنند.
آن موقع عده‌ای از اصول‌گرایان خوشحال شدند که اتاق فکر جریان اصلاحات از دست گروه‌های تندی نظیر مشارکت و مجاهدین که ساختار شکن هستند خارج شده است اما نمی‌دانستند که این اتاق به دست چه شخصیتی افتاده است. آن زمان که این موضوع اتفاق افتاد نهادهای امنیتی یک سری هشدار به مسئولان کشوری در خصوص درگیر شدن کشور به موضوعات امنیتی دادند که این کار از شناخت این نیروها از عقبه موسوی خوئینی‌ها نشأت می‌گرفت.

خوئینی‌ها به دنبال سند سازی برای شهید بهشتی

یکی از مسئولینی که وظیفه جمع‌آوری اسناد لانه جاسوسی را داشت و همچنین بریده‌های این اسناد را در کنار هم می‌چید، روایت می‌کند که یک روز آقای موسوی خوئینی‌ها پیش من آمد و گفت: آیا سندی از ارتباط آیت‌الله بهشتی با امریکا وجود دارد؟
نقش آقای موسوی خوئینی‌ها در این قضیه بسیار عجیب است. از برخی بزرگان نقل شده که موسوی خوئینی‌ها قبل از انقلاب افکار چپ‌گرایانه داشت و منبرهای ایشان گروه فرقان را پرورش می‌داد و پای منبر ایشان کسانی نظیر اکبر گودرزی رئیس گروه فرقان و محمد کشانی عامل ترور شهید مفتح می‌نشستند. در آن روزها مطرح بود که اگر انقلاب پیروز شوند، اکبر گودرزی و محمد کشانی، بهشتی، مفتح، مطهری و باهنر را خواهند کشت. چون بعضی‌ها این بزرگواران را در کلاس‌های خود یصدون عن سبیل الله معرفی می‌کردند. این تنها یک موضوع است اما حال این افراد چه اسنادی را از لانه جاسوسی بیرون بردند بحث جداگانه‌ای است و هنوز هم ایشان از پاسخ دادن فرار می‌کند.

نقش موسوی خوئینی‌ها در غائله 18 تیر

در 18 تیر 78 نقش موسوی خوئینی‌ها بسیار مشهود است. از روزنامه سلام متعلق به ایشان یک حادثه امنیتی در کشور روی داد که همان روز نوعی براندازی را در دولت آقای خاتمی و با پشتوانه دستگاه‌های رسمی کشور طراحی کردند. خیلی معتقدند تیر 78 محصول طراحی تاج زاده بوده است. جالب اینجاست وقتی که روز 18 تیر جمعیت به سمت بیت مقام معظم رهبری رفتند و مسئولان امنیتی گفتند که خیابان جمهوری خط قرمز ماست خود تاج‌زاده سوار بر موتور می‌آید جمعیت را به جای دیگر هدایت می‌کند تا طراحی اینها در یک شرایط سخت در نطفه خفه نشود. این محصول فکر تاجزاده است.
در اتفاقات اخیر هم نقش موسوی خوئینی‌ها بسیار جالب است. او در جلسات مجمع روحانیون می‌گفت که بازگشت به قدرت فرض اول ماست و ما قوه اجرایی کشور را باید سکویی بکنیم برای به زیر کشیدن حاکمیت و باید برای اولین و آخرین بار تکلیف خود را با نظام مشخص کنیم.
وی در جلسات راهبردی می‌گوید: تجربیات ما و اصلاح‌طلبان زیاد شده است و ما باید بیاییم و به هر قیمتی شده است آقای خامنه‌ای را از تخت به زیر بکشیم تا بفهمد که مملکت به این شکل نیست که هرجوری بخواهد آن را به هر سمتی بکشد. خاتمی و یارانش بالاخره کلی تجربه کسب کرده‌اند.
بهزاد نبوی می‌گوید: سعی کنید که آقای احمدی‌نژاد را کاندیدای رهبری معرفی کنید تا اگر شکست خورد، رهبری شکست خورده باشد. ما یک بار در خرداد 76 این کار را انجام دادیم و این ضربه سنگینی بود و به سختی از جا بلند شدند. بنابراین امروز باید ضربه نهایی را بزنیم. همین آقا ادامه می‌دهد که از لج‌بازی‌ هاشمی و احمدی‌نژاد باید نهایت استفاده را ببریم و از بحث شورای فقاهت هاشمی حمایت کنیم و رهبری را منزوی کنیم.

2 سال جلسه برای سرنگونی نظام

جلسات دیگری هم به نام جلسات دوشنبه برگزار می‌شود که دو سال به طول انجامید. در این جلسات افرادی مثل ابطحی، لاری، امین زاده، محمد صدر، تاجزاده، شریعتی دهاقانی، میردامادی، رضا خاتمی، عرب سرخی، نعیمی پور، خانیکی و باقری حضور داشتند.
اینها افراد تأثیرگذار جریان اصلاحات بودند. اینها دو سال برای بازگشت به قدرت در انتخابات ریاست جمهوری جلسه می‌گذارند. در این جلسات در خصوص تخریب نظام، رهبری، شورای نگهبان، نیروهای مسلح، صدا وسیما طراحی می‌شود تا از این طریق زمینه را فراهم و بتوانند حرکت‌های خیابانی را اجرا کنند. این حرکات محصول یک شب یا دو شب نیست.

4سال در باران

جلسات بنیاد باران هم 4سال برگزار می‌شود. خاتمی وقتی که از ریاست جمهوری کنار رفت این بنیاد را تأسیس کرد و 1200 نفر از اساتید دانشگاه، وزرا، معاون وزیر و استاندارها و نخبه‌های اصلاحات را جمع کرد و آنها در کمیته‌های مختلف کار مطالعاتی انجام می‌دادند و محصول این کار در اختیار خاتمی قرار می‌گرفت تا خاتمی برای بازگشت به قدرت فعال بماند.
تمامی تلاش خاتمی در طول 4 سال بر دو محور بود. اول به کشورهای اروپایی و آمریکایی ثابت کند که رئیس‌جمهور قدرتمند آینده ایران خاتمی است و از طرف دیگر در داخل آمادگی خود را حفظ کند و از این کمیته‌های بهره ببرد.

2 سال صبحانه در منزل م.ه

جلسات دفتر مهدی هاشمی نیز دو سال بود که پنجشنبه‌ها در منزل وی برگزار می‌شد و عنوان جلسات صبحانه است. در این جلسات نفراتی مثل مهدی هاشمی، امین زاده، مرعشی، بهزاد نبوی، موسوی لاری، عطریانفر، تاجزاده و بعضی اوقات محمد خاتمی حضور داشتند.
آنها صبحانه می‌خورند و تا ظهر راه‌های برگشت به نظام را بررسی می‌کنند. خب معلوم است که دو سال دور هم بنشینند ثمره کار چه می‌شود. این جلسات مهدی هاشمی در فتنه اخیر بسیار موثر بوده است و حرکات کف خیابانی که کشور را دچار یک موضوع امنیتی پیچیده کرد، در این جلسات طراحی شد.
متهمی از سرکرده‌های اراذل و اوباش تهران اعتراف می‌کند که از دو ماه قبل از انتخابات، یک آقازاده تمامی آنها را جمع کرده است تا بتواند در موقع لازم از آنها استفاده کند.
متهمی در اختیار نیروهای امنیتی قرار دارد که شبی 800 هزار تومان از او می‌گرفته تا شرق تهران، نارمک و تهران‌پارس را به آتش بکشد و نا امن جلوه دهد. در غرب تهران هم همین طور است.
متهمی دستگیر شده است که شبی یک میلیون تومان برای به آتش کشیدن منطقه غرب پول دریافت می‌کرده است.
متهم دیگری هم که کارش جمع کردن سیاهی لشکر برای فیلم‌ها بوده، شبی دو میلیون تومان می‌گرفته که سیاهی لشکر بیاورد و بانک و اتوبوس آتش بزنند و اموال عمومی را تخریب کنند و سپس به نیروهای انتظامی حمله و پایگاه‌های بسیج را تخریب و نهایتاً به مقام معظم رهبری توهین کنند. این سرکرده‌های اراذل و اوباش نزدیک به 200 میلیون تومان پول گرفته‌اند و جالب است که اینها می‌گویند زمانی که برای گرفتن پول می‌رفتند، او پولها را روی میز خودش دسته‌ای آماده گذاشته بود و هرکسی که می‌آمد به او مبالغی پرداخت می‌کرد.

جلسات میرحسین برای جزوه زیست مسلمانی

جلسات میرحسین موسوی نیز سالهاست که به صورت منظم برگزار می‌شد و ایشان حلقه‌های مطالعاتی داشتند که شامل بهزادیان نژاد، فرزندان شهید بهشتی و فاتح می‌شود. محصول مطالعات ایشان جزوه زیست مسلمانی شده است که راهبرد میرحسین را برای اداره یک کشور در همه حوزه‌ها منتشر کرده است. با بررسی این جزوه قطعاً خواهید فهمید که این الگوی میرحسین در مخالفت کامل با حاکمیت دینی است. ایشان معتقد است که حکومت دینی اشتباه است و ما باید حکومت دینداران داشته باشیم که این دقیقاً فکر جریان چپ و فکر ملی - مذهبی‌ها است. میرحسین از یک سال قبل از انتخابات این جزوه را ارائه داده است و به دنبال تریبونی برای ارائه این رویکرد بوده است. اما چه تریبونی بهتر از انتخابات ریاست جمهوری. این موضوعی بود که همه از آن غافل بودند.

نگرانی خاتمی از تعدد کاندیداها

خاتمی پیش از انتخابات به موسوی‌خوئینی‌ها می‌گوید که با وجود کروبی و موسوی و این تعدد کاندیداهای اصلاح طلب قطعاً من شکست خواهم خورد که در این هنگام موسوی‌خوئینی‌ها می‌گوید که نگران نباش، ما این میرحسین موسوی را هربار می‌آوریم و از اسم او استفاده می‌کنیم و در نهایت مثل یک دستمال او را کنار می‌اندازیم.
بهزاد نبوی هم در این خصوص می‌گوید: به این کروبی دو یا سه وزارتخانه می‌دهیم و کنار می‌رود. میرحسین را هم که خودمان خواسته‌ایم که بیاید و پس از آن کنارش می‌گذاریم. کروبی هم دوران مدیریتش در بنیاد شهید را بررسی می‌کنیم و یکی از پرونده‌های فسادش را افشا می‌کنیم تا کنار برود. نکته جالب این است که همین بهزاد نبوی می‌گوید که ما عکس بی‌حجاب زن موسوی را افشا می‌کنیم تا او هم کنار برود. موضوعی که نهایتاً به نام اصولگرایان تمام شد. این نشان می‌دهد که تفکر آقایان مبتنی بر نگاه لیبرال دموکراسی است که برای بازگشت به قدرت از هر شیوه غیراخلاقی استفاده می‌کنند.
اما نیروهای امنیتی نیز قبل از انتخابات این موضوعات را هم به کروبی و هم به موسوی اطلاع دادند و جلسه‌ای در این خصوص با آنها برگزار کردند.
جالب این است که در جلسات اصلاح‌طلبان میرحسین موسوی قصدی برای شرکت در انتخابات نداشت اما در جلسات سوم و چهارم زمانی که وی متوجه می‌شود که خاتمی به شدت متزلزل است تصمیم خود را برای حضور اعلام می‌کند. میرحسین از این متزلزل بودن بهره لازم را می‌برد و با چند استدلال برای ماندن جدی می‌شود. یک استدلال وی این است که اگر خاتمی بیاید اصولگرایان متحد می‌شوند و وی قطعاً شکست خواهد خورد ولی اگر من بیایم بین اصولگرایان شکاف می‌افتد و من از سبد رأی آنها استفاده خواهم کرد. از سوی دیگر می‌گوید اگر من بیایم کلیه اصلاح‌طلبان باید پشت من اجماع کنند و چاره‌ای جز این نخواهند داشت.
از طرف دیگر خاتمی نیز تمایلی به ماندن نداشت. خاتمی می‌گوید که من مشکل خودم را با اصولگرایان و رهبری حل خواهم کرد اما مشکل بزرگ من اصلاح‌طلبان هستند که هرکدامشان یک ساز می‌زنند. یکی می‌گوید از قرآن عبور کن و یکی دیگر می‌گوید از رهبری بگذر و در مقابلش بایست اما من جرأت این کارها را ندارم.
بنابراین جریان اصلاحات وقتی تردید خاتمی را می‌بینید شروع به تهدید وی می‌کنند و می‌گویند تو آبروی خود را از ما داری و حمایت ما باعث شد که در سطح جهان معروف شوی اگر نیایی ما حمایت خودمان را از پشت تو بر می‌داریم.
در جلسه‌ای موسوی خوئینی‌ها می‌گوید ما باید خاتمی را گوشه رینگ ببریم و آنقدر او را بزنیم تا هزینه گفتن نه برای نیامدن بسیار سنگین تر از آمدن باشد و همین کار را کردند. خاتمی هم گفت که این عملیات روانی که شما روی من انجام دادید را بروید و روی اصولگرایان انجام دهید. من مطمئنم بیایم چه پیروز شوم و چه ببازم قطعاً نابود خواهم شد. هاشمی به خاتمی پیام می‌دهد که شما اگر بیاید رأی شما 10 میلیون از احمدی‌نژاد جلوتر هست. در هر صورت وقتی میرحسین آمد این فرصت برای خاتمی پیش آمد که از صحنه کنار برود.

نرم افزار یک آقازاده برای انتخابات

مهدی هاشمی نرم افزاری وارد کشور کرده بود که به گفته وی آن را در انتخابات مجلس خبرگان آزمایش کرده و موفقیت‌آمیز نیز بوده است. این نرم‌افزار، برای انتخابات ریاست جمهوری به یک مرکز پیامکی متصل می‌شد که ماهواره‌های مستقل آن در قشم و کیش قرار داشت و به مرکز پیامک ایران ارتباطی نداشت. بنابراین به ناظران خودشان در سر صندوق‌ها یک خط موبایل و یک سیم کارت اختصاص داده شده بود که با کد مخصوص اطلاعات صندوق‌ها را به اتاق جنگ این آقازاده منتقل کنند.
اینها ساعت به ساعت انتخابات سراسر کشور را رصد می‌کردند. چرا که آنها معتقد بودند نباید بگذاریم که انتخابات به پایان برسد و بعد ما به تجزیه و تحلیل آن بپردازیم و شکایت کنیم که مشکل وجود داشته است. ما از طریق این سیستم پیامک ساعت به ساعت شکایت روی میز مسؤولان کشور می‌گذاریم. جالب اینجاست که با رسانه‌های خود نیز هماهنگ بودند و آنها را سازماندهی کرده بودند تا اطلاعات را منظم در اختیارشان قرار دهند و عملیات روانی قوی انجام دهند. آنها حتی تصمیم داشتند که از این طریق در صندوق‌هایی که نتایج را واگذار کرده‌اند، نیرو اعزام کنند و به طریق مختلف باعث ابطال آن صندوق شوند.
اینها 3 تا اتاق جنگ داشتند و دلیلش این بود که اگر هرکدام از این اتاق‌ها شناسایی شد، بتوانند یک اتاق دیگر را جایگزین کنند اما به لطف خدا هر سه اتاق را شناسایی کردند و اجازه ندادند که در روند انتخابات اخلال ایجاد شود. بنابراین اگر نیروهای امنیتی این موضوع را کنترل نمی‌کردند، قطعاً آقایان انتخابات را در همان دقایق اول زمین‌گیر می‌کردند چراکه خودشان به این نتیجه رسیده بودند که قطعاً در انتخابات شکست خورده‌اند. بنابراین باید دلیل این شکست را به گردن نظام می‌انداختند تا ناتوانی خود را پنهان کنند.

میرحسین مستقل وارد می‌شود

میرحسین موسوی مستقل وارد انتخابات شد اما بعد از دوهفته احزاب اصلاح‌طلب خود را جمع و جور کردند و گفتند: "اگر ما بتوانیم از طریق وی به بخشی از نظام آویزان شویم، خودش کلی است. ما فرصتی برای دست و پا کردن یک کاندیدای دیگر نداریم. "
بنابراین تصمیم گرفتند که از وی حمایت کنند و به ستادهای وی نفوذ کنند. روز چهارم عید جلسه پنهانی با حضور اعضای سازمان مجاهدین و میرحسین برگزار شد که میرحسین گفت که نباید صدای این جلسه را در بیاورید و توقع نداشته باشید که من با شما عکس دو نفره بگیرم اما مطمئن باشید که 90 درصد از افکار من به شما نزدیک است. چند روز بعد با مشارکت و ملی - مذهبی‌ها جلسه گذاشتند که گزارش آن در رسانه‌ها افشا شد.
چند روز بعد جبهه اصلاحات آقای صفدر حسینی را به ستاد موسوی معرفی کرد و موسوی دست بهزادیان‌نژاد را در دست او گذاشت و ستاد اصلاح‌طلبان و ستاد موسوی در اکثر استانها یکی شد به جز چند استان که یکی از آنها تهران بود و در رأس تمامی این ستادها یک فرد مشارکتی قرار گرفت.
یکی از اصلاح طلبان به صراحت گفت که این صحبتهایی که میرحسین میکند همان صحبت‌های احمدی‌نژاد است و تنها فرقش این است که ایشان عاقل است. بنابراین به وی گفتند که باید این ادبیات خود را عوض و مثل اصلاح‌طلبان صحبت کنی. بعد از این اصلاح‌طلبان در برج میلاد یک جشن برگزار کردند و از اعضای ستاد میرحسین موسوی و خود وی دعوت کردند تا در این جشن به وی بفهمانند که چگونه باید کار کرد. این جشن برگزار شد و همه وقایعی که در طول 8 سال دولت خاتمی روی داد در دو ساعت این جشن خلاصه شد. کارناوال‌ها و سیاه‌نمایی علیه نظام انجام دادند.
میرحسین در حین مراسم به بهزادیان‌نژاد گفت یاد بگیر. اینجوری برای من باید جلسه بگذاری. . . بعد از این کار به جایی رسید که مشارکتی‌ها برای وی سخنرانی می‌نوشتند و او ایراد می‌کرد.
در عین حال بعضی اعضای مجمع روحانیون در مخالفت با میرحسین گفتند که آقای میرحسین ما را به مقصد نمی‌رساند و اهداف ما را مثل رابطه با آمریکا برآورده نمی‌کند. او یک اصولگرا است و یک هندوانه در بسته است که نمی‌توان به وی اعتماد کرد.